فرشاد مومنی: سیاست کوپنی امروز با الگوی دوران جنگ فاصله دارد/ آزادسازی واردات در دولت پزشکیان به‌مراتب افسارگسیخته‌تر از گذشته شده است/ هر شوک اقتصادی را با عنوان «تصمیم سخت» توجیه می‌کنند

گروه اقتصادی:   دکتر فرشاد مومنی،  با تاکید بر اینکه اعتیاد حکومت به «شوک‌درمانی»، خصوصی‌سازی‌های شبه‌چپاول‌گرایانه و تضعیف تولید فناورانه، توان اقتصاد ملی را فرسوده کرده است، گفت: چسبندگی بودجه‌های نامرتبط با مصالح ملی، رشد فقر از ده به بیش از بیست‌وپنج میلیون نفر، و کاهش میانگین شاغلان خانوار از یک‌ونیم به کمتر از یک نفر، نشانه‌هایی از بحران عمیق در حکمرانی اقتصادی است.

وی ضمن انتقاد از رواج مفاهیمی چون «تصمیم سخت» برای توجیه فشار بر مردم و تولیدکنندگان، تصریح کرد: در تاریخ معاصر ایران، هرگاه حکومت‌ها به دست‌کاری داده‌ها و پنهان‌سازی واقعیت‌ها روی آورده‌اند، قربانی بلافصل آن خود حکومت بوده است. راه نجات ایران، بازگشت به خردورزی، اتکای صادقانه به مردم، تقویت بنیه تولید فناورانه و پرهیز از سیاست‌زدگی و شعارگرایی دانست.

به گزارش جماران، دکتر فرشاد مومنی، استاد تمام اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در نشست «پیدا و پنهان برآمدن و فروافتادن قاجاریه و دلالت های آن برای امروز و فردای ایران» در موسسه مطالعات دین و اقتصاد با تاکید بر اینکه با مراجعه به تاریخ، امور بسیار پیچیده‌ کنونی که منشا سرگشتگی فکری دلسوزان، ایران‌دوستان و توسعه‌خواهان می‌شود را می‌توانیم بسیار شفاف‌تر و درست‌تر ببینیم، تصریح کرد: آنچه به لحاظ ذهنی کلید بحث نجات ایران است، قدرت تشخیص مسائل اصلی از حاشیه‌هاست و هر بار در ایران حاشیه‌سازی صورت می‌گیرد، بعدها مشخص می‌شود که یکی از حکمت‌های اصلی آن، کنار گذاشته شدن حساسیت‌ها نسبت به یک مسئله‌ بسیار تعیین‌کننده بوده است. اگر ما بخواهیم نجات پیدا کنیم، باید از برخوردهای سیاست‌زده و تعصب‌آلود، چه نسبت به قاجار، چه نسبت به پهلوی، چه قبل از آنها و چه بعد از آنها، روی برگردانیم و تمرکز خود را بر مسائل اساسی که راه نجات ایران است بگذاریم.

وی افزود: آنچه که در بالاترین سطح در این زمینه مانع‌تراشی می‌کند، این است که سازه‌های ذهنی ایرانیان را با مطامع مشخصی آلوده می‌سازند؛ چه از سوی داخلی‌هایی که از نابسامانی ایران ذی‌نفع‌اند، و چه از سوی بیرونی‌ها که حسب اقتضائات زمانه و منافع ملی خود، خواب‌هایی برای ایران می‌بینند. حداقل در 10 سند استراتژی امنیت ملی آمریکایی‌ها برای قرن بیست‌ویکم، ایده‌های بسیار مشخصی در راستای منافع خودشان درباره‌ اینکه «ایران چرا نباید سربالا بیاورد» ذکر شده است. عین همین قضیه در تمام رفتارهای چین و روسیه با ایران نیز وجود دارد. از جنبه‌ معرفتی، آنچه که بسیار حیاتی است، مرور برآمدن صفویه تا امروز است؛ این مرور نشان می‌دهد که اگر ما شناخت عالمانه از اقتضائات زمانه نداشته باشیم، معمولا در معرض اراده و مطامع قدرت‌های بزرگ قرار می‌گیریم.

بسیار اسباب تاسف است که امروز به نام روشنفکری و به نام واقع‌بینی، شاهد ترویج ایدئولوژی تسلیم هستیم

آنها که دم از عدم تسلیم می‌زنند، بیشتر به شعارهای مهیج، توخالی و فاقد درک بایسته از اقتضائات زمانه استناد می‌کنند

رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد تاکید کرد: بسیار اسباب تاسف است که امروز به نام روشنفکری و به نام واقع‌بینی، شاهد ترویج ایدئولوژی تسلیم هستیم، و از طرف دیگر، آنها هم که دم از عدم تسلیم می‌زنند، متاسفانه بیشتر به شعارهای مهیج، توخالی و فاقد درک بایسته از اقتضائات زمانه استناد می‌کنند. خودِ همین «بد دفاع کردن» هم یکی از عوامل اصلی آشوبناک شدن ذهن ایرانی‌ها در یک مقطع سرنوشت‌ساز است ـ به معنای دقیق کلمه. ایده‌ موازنه‌عدمی یا موازنه‌منفی که توسط سید حسن مدرس و دکتر محمد مصدق هم صورت‌بندی مفهومی شد و هم نظری، و تا حدودی جنبه‌ی اجرایی و عملیاتی پیدا کرد، از دلِ شکست تجربه‌ی موازنه‌ی مثبت در دوران‌های قاجار و پهلوی بیرون آمده بود. این یک میراث بسیار بزرگ است. و ایرانِ امروز نیز اگر بخواهد نجات پیدا کند، فقط از طریق همان موازنه‌ی عدمی است؛ یعنی قدرتمند کردن درونی ایران و بالا بردن هزینه‌ی فرصت مداخله‌ی بیگانگان در سرنوشت کشور. این راه نجات ایران است.

قاجاریه در مسیر بهبود بود اما از سرعت تحولات پس از انقلاب صنعتی عقب ماند

مومنی با بیان اینکه قاجاریه نه‌تنها چیزی از پیشینیان خود کم نداشت، بلکه مسیری بسیار آرام و رو به بهبود را طی می‌کرد، اما سرعت طی کردن این مسیر هیچ تناسبی با شرایط پس از انقلاب صنعتی نداشت، عنوان کرد: ما از دوره‌ پس از انقلاب صنعتی وارد یک دوران تاریخی جدید شده‌ایم که اصطلاحا به آن «عصر شتاب تاریخ» گفته می‌شود؛ یعنی دورانی که سرعت و شتاب تحولات به‌طرز خارق‌العاده‌ای افزایش یافته است. آنچه که عنصر گوهری این مراجعه به تاریخ باید در نظر گرفته شود، این است که تا زمانی که اقتضائات تولید فناورانه‌ پس از انقلاب صنعتی را درک نکرده باشیم، در یک آشفتگی ذاتی و ناپایداری سیستمی باقی خواهیم ماند.

نجات ایران در گرو گذار از رشد گسسته به رشد پیوسته است

این اقتصاددان با بیان اینکه داگلاس نورس، عجم‌اوغلو، استوریانوس و دیگران بر این مسئله متمرکزند که کل ماجرای تحولات بازتولیدکننده‌ توسعه‌نیافتگی در ایران را می‌توان ذیل مفهوم «رشد گسسته» توضیح داد، گفت: اگر بخواهیم نجات پیدا کنیم، به رشد پیوسته نیاز داریم، و این رشد پیوسته نیازمند توجه به جایگاه بی‌بدیل «تولید فناورانه» به مثابه‌ یک نظام حیات جمعی است. آن متفکران بزرگ بسیار شفاف و روشن می‌گویند رشد گسسته، محصول مناسباتی است که در آن، هزینه‌ فرصت سرکوب مردم در اعتراضات به‌حق‌شان بسیار اندک است، و هزینه‌ فرصت انقلاب از سوی مردم بر علیه حکومت جائر نیز اندک است.

تنها تولید فناورانه می‌تواند منافع حکومت و مردم را به هم گره بزند

مومنی ادامه داد: در ریشه‌یابی همه‌ این مسائل، متفکران بزرگ توسعه می‌گویند فقط به این شرط می‌توان هزینه‌ فرصت سرکوب از ناحیه‌ حکومت و واژگون‌سازی حکومت از ناحیه‌ مردم در اثر انقلاب را بالا برد که سرمایه‌های انسانی و مادی هرچه بیشتری به این سرزمین چفت شوند، به‌گونه‌ای که هر نوع بی‌ثباتی و ناآرامی که تهدیدکننده‌ تولید است، تهدیدکننده‌ منافع حکومت و مردم نیز باشد و این فقط از دلِ تولید فناورانه برمی‌آید. این همان گواهی است که متفکران بزرگ توسعه داده‌اند. آنچه که مثلا باعث می‌شود ما از زمان‌آگاهی خارق‌العاده‌ رهبران فکری مشروطیت در شگفت بمانیم، این است که آنها هم این مسئله را فهمیده بودند و هم لوازمش را درک کرده بودند.

پیش‌شرط تولید فناورانه، خردورزی و هنجارمندی مالی است

این استاد اقتصاد توضیح داد: اکنون که می‌بینیم چقدر در رسانه‌های ما، سوء‌هنجارها و فسادها و بی‌هنجاری‌ها در بودجه‌ دولت در مرکز توجه قرار گرفته است و از بی‌منطقی‌هایی که در تخصیص منابع متعلق به همگان و بخش اعظم آن هم خصلتی بین‌نسلی دارد، شکایت می‌شود، گرچه گوش‌هایی که باید بشنوند و چشم‌هایی که باید ببینند در این زمینه بسیار مشکل دارند و کندفهمی از خود نشان داده‌اند، اما شما از همان تعبیری که دکتر میکائیل عظیمی به کار بردند، در آنجا متفکران مشروطه ما چیزی را دریافتند که نزدیک به صد سال پس از آنان توسط داگلاس نورث به صورت نظری مطرح شد. آن این بود که اگر کشوری بخواهد به تولید فناورانه نائل شود، آن کشور باید حتما رفتارهای مالی حکومتش خردورزانه، هنجارمند و منطقی شده باشد. حکومت نباید اجازه داشته باشد که بی‌ضابطه کسب درآمد کند، مانند این شوک‌درمانی‌های فاجعه‌سازی که گریبان ایران را رها نمی‌کنند، و نباید حکومت اجازه داشته باشد که درآمدهای کسب‌شده را بی‌ضابطه هزینه کند.

تا حکومت هنجارمند نباشد، تولیدکنندگان و مردم قربانی سوءاستفاده مالی خواهند شد

وی افزود: صورت‌بندی نهادی پیوند میان تولید فناورانه، توسعه فناوری و رفع فقر و عقب‌ماندگی از سوی داگلاس نورث چنین است که می‌گوید: دولت به معنای حکومت تا زمانی که رفتارهای مالی‌اش هنجارمند نباشد، در چارچوب تعریف وبری از حکومت که می‌گوید تنها سازمانی است که اجازه‌ اعمال خشونت بر اساس قانون را دارد، سوءاستفاده می‌کند؛ چنگ به سر و صورت مردم و تولیدکنندگان می‌زند تا نیازهای مالی خود را به هر شکل ممکن برطرف سازد.

ترور صنیع‌الدوله نماد مقاومت خارجی علیه اصلاح مالی و توسعه ایران

تلاش برای بودجه اصلاحی با خشونت و مداخلات خارجی ناکام ماند

به گفته این استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی؛ اگر می‌شنوید که سردمداران بزرگ مشروطه، به‌ویژه چهره‌های درخشان و ممتازی مثل صنیع‌الدوله، از ضرورت اصلاح رفتارهای مالی حکومت سخن می‌گفتند، به این خاطر است که کشوری که تولید فناورانه و دانایی‌محور می‌خواهد، با حکومتی از لحاظ مالی ول‌انگار و بی‌ضابطه محال است به چنین خواسته‌ای دست یابد. ولی هنگامی که از دل تاریخ به مسئله نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که درست با همان منطقی که برنامه‌ منحوس «تعدیل ساختاری» علیه توسعه‌ کشورهای در حال توسعه سامان یافت، وقتی که مشروطه‌چی‌های ما در مجلس از ضرورت اصلاح رفتارهای مالی محمدعلی میرزا سخن گفتند، به‌دست روس‌ها مجلس ایران توپ‌باران شد. وقتی که صنیع‌الدوله آن پیام را دریافت کرد و آمد، نه از کانال دولت بلکه از موضع قوه‌ مجریه، تلاش کرد نخستین بودجه‌ اصلاح‌شده را به معنای دقیق کلمه، اعتلا‌بخش و انقلابی، تقدیم مجلس کند؛ او توسط دو تبعه‌ روسی دم در مجلس شورای ملی ترور شد، و چون آن دو از امتیاز کاپیتولاسیون برخوردار بودند، ما هرگز نتوانستیم نسبت به آن دو تروریست روسی تعامل قضایی موثری داشته باشیم به نحور که از دل آن حقایق تاریخی بیرون آید.

حکومت ایران به اعتیاد شوک‌درمانی دچار شده

بیش از ۳۵ سال شوک‌درمانی و رادیکالیسم اقتصادی کمر ایران را شکسته است

مومنی یادآورشد: بر اساس معاهده‌ کاپیتولاسیون، سقف اختیار حکومت ایران این بود که مجرمین روسی را به سفارت روسیه تحویل دهد؛ حتی ما صلاحیت قانونی نداشتیم که پیگیری کنیم پس از تحویل آنها به روسیه چه بر سرشان آمد، آیا به‌خاطر آن جنایت تروریستی پاداش گرفتند یا تنبیه شدند؟ ما حتی این را هم نداریم که ثبت‌شده باشد.  پس از ترور صمیع‌الدوله، متفکران و رهبران مشروطه دچار این نگرانی شدند که اگر هر ایرانی پرچم اصلاح مالی را به دست گیرد، توسط اتباع روس یا انگلیس ترور خواهد شد. رمز اینکه زیان بینندگان اصلی اصلاح رفتارهای مالی حکومت چه کسانی هستند! در تجربه‌ ملی‌شدن نفت ما پدیده‌ای به نام «توده‌ نفتی» داشتیم؛ یعنی کسانی که شعارهای بسیار رادیکال و افراطی سر می‌دادند، مثل همان‌هایی که اکنون دم از خصوصی‌سازی شرکت ملی نفت می‌زنند، همان‌هایی که حالا این‌همه از ضرورت بی‌ثبات‌سازی فضای اقتصاد کلان ایران از طریق وارد کردن شوک‌های پی‌در‌پی به قیمت‌های کلیدی سخن می‌گویند، آنها هم شعارهای رادیکال می‌دهند. فقط یک زمانی شعارهای رادیکال چپ کمر ایران را شکست؛ اکنون بیش از سی و پنج سال است که بنیادگرایی بازار، که آن هم شکلی از رادیکالیسم افراطی و فاجعه‌ساز است، کمر ایران را شکسته است؛ و اکنون می‌بینید که حکومت ایران به اعتیاد شوک‌درمانی دچار شده و تا زمانیکه از این اعتیاد نجات پیدا نکند، امکان ندارد ایران روزهای خوش ببیند.

هر کشوری که تولید فناورانه را رها  و برقراری نسبت خود با امر مدرن را از کانال مصرف آغاز کند، دچار سرگشتگی، آشفتگی و ناپایداری سیستمی خواهد شد

وی تاکید کرد: تمام اینها بنیان‌های مفهومی و نظری خود را اکنون به زبان فارسی در اختیار ما دارند. کتاب «مدرنیته و پست‌مدرنیته» ژان بودریار می‌گوید هر کشوری که تولید فناورانه را رها کند و برقراری نسبت خود با امر مدرن را از کانال مصرف آغاز کند، دچار سرگشتگی، آشفتگی و ناپایداری سیستمی خواهد شد. تبیین ژان بودریا این است که جامعه‌ای که به جای تنظیم کردن الگوی تولید خود با دنیای مدرن، اولویت را به تنظیم الگوی مصرف خود با دنیای مدرن می‌دهد، مانند کسی است که می‌خواهد بر روی پایش بر سرش راه برود، دائما در سراشیب آشفتگی، فروپاشی و سقوط قرار خواهد داشت. اینها درس‌ها و عبرت‌های بسیار بزرگی هستند که در تاریخ ما قابل ردیابی‌اند، اما اگر ما حواسمان را جمع نکنیم، امروز نیز دوباره در همان ورطه دچار خواهیم شد و گرفتار خواهیم بود.

ساختار نهادی ایران بنیه تولید ملی را تضعیف کرده است

تضعیف پی‌درپی ارزش پول ملی و واردات افراطی اقتصاد ایران را آسیب‌پذیر کرده است

مومنی اظهارداشت: ساختار نهادی کنونی ایران به‌صورت نظام‌وار علیه بنیه‌ تولید ملی آرایش یافته است و اکثریت قریب‌به‌اتفاق سیاست‌های اقتصادی که دولت‌های سی و هفت سال گذشته در دستور کار قرار دادند، به جز چند دوره‌ کوتاه استثنایی، مثلا ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ یا دوره‌ کوتاه ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۶ که مرحوم هاشمی رفسنجانی دریافت که اگر ترمز تعدیل را نکشد بحران‌ها یکی پس از دیگری سربرخواهد آورد، جز این استثناهای کوچک، ما گرفتار یک اعتیاد سیستمی و فاجعه‌آمیز به خصوصی‌سازی‌های شبه‌چپاول‌گرایانه، به آزادسازی افراطی واردات و به تضعیف‌های پی‌در‌پی ارزش پول ملی شده‌ایم؛ و هر چه دیرتر این را متوجه شویم باید هزینه‌های بزرگ‌تری بپردازیم.

ذی‌نفعان داخلی و خارجی مسائل حیاتی کشور را به حاشیه می‌رانند

رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد با بیان اینکه ذی‌نفعانی در داخل و خارج وجود دارند که برای جلوگیری از شکل‌گیری این نوع آگاهی‌ها در هویت جمعی، دائما علائم غلط و آدرس‌های عوضی می‌دهند و با بهره‌گیری از ظرفیت‌های نامتعارف و پشتیبانی‌های داخلی و خارجی که دارند، مسائل حیاتی کشور را به حاشیه می‌رانند و مسائل غیرمهم را تبدیل به مسائل اصلی کشور می‌کنند، گفت: آیا باور می‌کنید که در جمهوری اسلامی و با داعیه‌ پیروی از علی بن ابی‌طالب، تا این ابعاد شاهد سیاست‌گذاری‌های به‌شدت فقرزا باشیم؟ و در درون ساختار قدرت نیز حتی اگر توجهی به مسئله‌ فقر می‌شود، به‌جای اینکه به‌طور اصولی و همراه با عزت‌نفس مردم و با لحاظ مشارکت مولد مردم در سرنوشت خودشان باشد، رویه‌های سفله‌پرورانه در دستور کار قرار می‌گیرد؟ می‌گویند بگذارید ما شوکی به قیمت‌های کلیدی وارد کنیم و به‌جایش کوپن توزیع کنیم.

اجرای ناقص سیاست توزیع کوپن، هرگز جای سیستم کامل دوران جنگ تحمیلی را نمی‌گیرد

آنچه در دوره جنگ انجام شد، یک سیستم قاعده‌گذاری بود که همه‌ اجزای آن از یکدیگر پشتیبانی می‌کردند

مومنی تاکید کرد: اگر مشاهده کردید که در دوره‌ جنگ تحمیلی، سیاست توزیع کوپنیِ مایحتاج مردم و تولیدکنندگان نتیجه داد، به این دلیل بود که آن یک سیستم قاعده‌گذاری بود که همه‌ اجزای آن از یکدیگر پشتیبانی می‌کردند. تصور نکنید که صرفاً اگر نام چیزی را بگذارید کوپن و مثلا مقداری ارزاق ناچیز را میان گروه‌هایی ناکافی توزیع کنید، همان کارکرد دوره‌ جنگ تحمیلی را خواهد داشت؛ هرگز چنین نخواهد بود. برای غیرت‌برانگیزی در میان حکومتگرانی که واقعا صادقانه دم از اسلام و عدالت اجتماعی و عزت ایران می‌زنند، می‌خواهم عرض کنم که فقط نگاهی به اندازه‌ جمعیت فقیر در سال‌های اخیر بیندازید و ببینید چه تحولاتی رخ داده است. واقعا چگونه غیرت اینان می‌پذیرد که دوباره به سراغ همان سیاست‌هایی بروند که این شدت فقرزایی، انسان‌های بی‌گناه و بی‌پناه ایرانی را به این روز انداخته است؟

جمعیت فقیر ایران از ۱۰ میلیون به بیش از ۲۵ میلیون افزایش یافته است

سیاست‌های تورم‌زا و تضعیف تولید، فقر شدید را گسترش داده است

وی اضافه کرد: تا سال ۱۳۸۹ هنوز اندازه‌ جمعیت فقیر ایران به ده میلیون نفر نرسیده بود. چگونه ممکن است که در فاصله‌ ۱۳۸۹ تا ۱۴۰۰ اندازه‌ جمعیت فقیر از بیست‌و‌پنج میلیون نفر عبور کند؟ و گزارش‌های مربوط به سال‌های اخیر نیز حکایت از آن دارد که در سال ۱۴۰۳ فاصله‌ بسیار عظیم و معناداری با همان جمعیت فقیر بیست‌و‌پنج میلیونیِ سال ۱۴۰۰ پدیدار شده است. به‌جز این واقعیت که رخ داده ـ و بدون تردید محصول سیاست‌های تورم‌زایی است که با سوء‌استفاده از فقدان صلاحیت‌های کارشناسی بایسته در مجلس و دولت، و به‌ویژه در جمع سران قوا، به تصویب می‌رسد، اکنون ما شرایطی را تجربه می‌کنیم که با شکنندگی‌های غیرقابل باور از نظر اندازه‌ جمعیتِ گرفتار فقر شدید روبه‌رو هستیم. چگونه ممکن است حکومتگرانی که عدالت اجتماعی لقلقه‌ زبانشان است، بتوانند گزارش‌های رسمی حکومت را بخوانند که در آن آمده جمعیت به‌شدت فقیر، یعنی جمعیتی که در آستانه‌ شرایط قحطی‌زدگی قرار دارد، چنین وضعی یافته است؟ آیا در چنین شرایطی اصرار و پافشاری بر تضعیف بنیه‌ تولیدی و بار کردن فشارهای بسیار سنگین بر تولیدکنندگان و فرودستان، قابل توجیه است؟

مومنی اظهارداشت: آنچه که واقعا مسئله را به مسئله‌ امنیت ملی تبدیل می‌کند، این نیست که ممکن است جمعیت فقیر، که چیزی برای از دست دادن ندارند و کارد به استخوانشان رسیده، واکنش نشان دهند؛ بلکه آن چیزی است که با مراجعه به تاریخ ایران و ارتقای هوشمندی حکومت باید به آنان گوشزد کرد به محض اینکه فقر از حدی گسترده‌تر و عمیق‌تر شود، هم تحریک‌کننده‌ جنگ‌های داخلی است و هم تحریک‌کننده‌ مداخله‌های خارجی.

۶۰ درصد کشورهای فقیر بین ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۱ درگیر جنگ شدند، باید عبرت گرفت

آزادسازی افراطی واردات را در دوره‌ آقای پزشکیان به‌مراتب شکننده‌تر، بی‌منطق‌تر و افسارگسیخته‌تر شاهد هستیم

وی ضمن اشاره به بخشهایی از گزارش توسعه‌ی جهانی سال ۲۰۱۱ که موضوع آن «امنیت و توسعه» است؛ یادآورشد: در برخی از همین کتاب‌های توسعه‌ای که هم‌اکنون نیز در دسترس فارسی‌زبانان است، به‌صراحت آمده است که بین سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۱ نزدیک به شصت درصد از پنجاه کشور بسیار فقیر جهان درگیر جنگ با خارجی‌ها یا درگیری‌های داخلی شده‌اند. ما باید از این موارد عبرت بگیریم. باید نسبت به این قضیه حساس شویم که ستون فقرات امنیت ملی، اشتغال مولد است. به‌خاطر دارم در دوره‌ آقای روحانی ـ که متاسفانه روسای جمهور پس از او کارهایی انجام دادند که من، با وجود همه‌ انتقادهایی که به آن دولت داشتم و هنوز هم تمام آن انتقادها را به‌حق می‌دانم و تمام آن نادیده‌انگاری‌های توصیه‌های کارشناسی را ظلمی به سرنوشت کشور می‌شمارم، در مقایسه با دولت‌های بعدی باید گفت باز صد رحمت به آنها! ما اکنون آزادسازی افراطی واردات را در دوره‌ آقای پزشکیان به‌مراتب شکننده‌تر، بی‌منطق‌تر و افسارگسیخته‌تر شاهد هستیم.

از دهه ۱۳۹۰ ، جنون شوک‌درمانی و خصوصی‌سازی، توان خلق شغل را نابود کرده است

ادعاهای مجعول حکومتگران درباره اشتغال، واقعیت فاجعه‌آمیز اقتصاد را پنهان می‌کند

مومنی توضیح داد: اگر ستون فقرات امنیت ملی را اشتغال تشکیل می‌دهد، حکومتگران گرامی ما باید درک کنند که به‌ازای هر یک میلیارد دلار واردات کالاهای ساخته‌شده‌ قابل تولید در داخل کشور، بین بیست‌و‌پنج تا صد هزار فرصت شغلی از جوانان ایران دریغ می‌شود و تقدیم رقبای ما، چه کشورهای همسایه و چه قدرت‌های بزرگ، به‌ویژه قدرت‌های بزرگ جهانی، می‌گردد. از دهه‌ ۱۳۹۰، که جنونِ شوک‌درمانی و جنونِ به تاراج دادن دارایی‌های بین‌نسلی تحت عنوان خصوصی‌سازی و مولدسازی آغاز شد، با سقوط کمی و کیفیِ فاجعه‌آمیزِ توان اقتصاد ملی برای خلق فرصت‌های شغلی مواجه بوده‌ایم. از آغاز دهه‌ ۱۳۹۰ تا امروز، به‌طور متوسط سالانه فقط ۲۱۰ هزار شغل ایجاد شده است؛ درحالیکه حکومتگران گرامی ما در همین دوره دائما ادعاهای متفاوتی مطرح می‌کردند و داده‌های مجعول و نادرست ارائه می‌دادند. خوب دقت کنید، به‌ازای این ۲۱۰ هزار شغلِ سالانه که ایجاد شده، ما حداقل به سالی ۸۰۰ هزار شغل نیاز داشتیم.

بلایی بر سر تولید کشاورزی و صنعتی در ایران آمده که شاغلان این بخش‌ها، مسافرکشی را بر شغل کشاورزی و صنعتی ترجیح می‌دهند

این اقتصاددان با بیان اینکه با وجود اینکه نرخ مشارکت ما نسبت به میانگین جهانی به طرز فاجعه‌آمیزی پایین است، گزارش‌های رسمی به ما می‌گویند همین نرخ مشارکت اندک در بازار کار، نزدیک به دوسومش اشتغال غیررسمی است، اضافه کرد: فقط در حکومتی که فهمی از نقش تولید فناورانه در امنیت ملی، رفاه و استقلال ملی ندارد، ممکن است در گزارش‌های رسمی علنا اعلام شود که بلایی بر سر تولید کشاورزی و صنعتی در ایران آمده که شاغلان این بخش‌ها، مسافرکشی را بر شغل کشاورزی و صنعتی ترجیح می‌دهند، و با این حال نه وضعیت فوق‌العاده اعلام شود و نه حتی این موضوع در دستور کار بحث قرار گیرد.

مافیاهای رسانه‌ای هر شوک اقتصادی را با عنوان «تصمیم سخت» توجیه می‌کنند

مفهوم «تصمیم سخت» ابزاری برای توجیه فشار بر مردم و تولیدکنندگان است

افزایش  شوک‌های تازه برای اقتصاد کشور تبدیل به دستور کاری لاینقطع است

مومنی با بیان اینکه آن چیزی که در دستور کار لاینقطع قرار دارد، این است که چه کالاهای مصرفی جدیدی را وارد کنیم، چه شوک‌های قیمتی تازه‌ای پدید آوریم و چه افزایش هزینه‌های جدیدی را بر بودجه‌ی خانوارها و تولیدکنندگان تحمیل کنیم، گفت: اینها شده‌اند مسائل اصلی کشور! در همین عبارت‌پردازی‌های مجعولی که متاسفانه با ابتکار مافیاها در ایران رواج یافته، ببینید چه تعبیرهایی را با چه هنرمندی انتخاب می‌کنند و از آنها چگونه استفاده می‌شود. هر بار که می‌خواهند شوک قیمتی به متغیرهای کلیدی و سرنوشت‌ساز اقتصاد ملی وارد کنند، مافیاهای رسانه‌ای مفهومی ساخته‌اند تحت عنوان «تصمیم سخت»! چون این سیاست به معنای دقیق کلمه جنایت‌بار و ظالمانه است؛ هم در حق تولیدکنندگان و هم در حق فرودستان. اینها می‌گویند این همان «تصمیم سخت» است. ما باید از یک پیچ خطرناک عبور کنیم.

این چه «تصمیم سختی» است که سالی چندین بار گرفته می‌شود؟

این استاد اقتصاد خاطرنشان کرد: زمانی می‌گفتند بعد از سی سال دیدیم که این پیچ تمام نشد، بنابراین آدرس پیچ را عوض کردند و گفتند که ما باید جراحی کنیم. بعد هم گفتند چون جراحی تب دارد و لرز دارد و خونریزی دارد و عفونت دارد، مثلاً ظلم‌های فاجعه‌آمیز به مردم را سعی کردند به این شکل توجیه کنند! آنچه مشاهده‌ عملی ما در اقتصاد سیاسی کنونی کشور نشان می‌دهد این است که برای حکومتگران گرامی ما، اتفاقا «تصمیم سخت» رعایت حال عامه‌ مردم و تولیدکنندگان است؛ وگرنه درباره‌ شوک‌درمانی، اینها بسیار از خودشان توانمندی نشان داده‌اند و تن دادن به ذلت شوک‌درمانی که نابودکننده‌ ارزش تولید ایرانیان است برای آنها اصلا تصمیم سختی نبوده است! این چه «تصمیم سختی» است که سالی چندین بار گرفته می‌شود و مردم بی‌پناه و غیرسازمان‌یافته‌ کشور را مبتلا به انبوه فشارهای جدید می‌کند، مافیاها را فربه‌تر می‌سازد و تولیدکنندگان را گرفتار مشکلات روزمره می‌کند؟

چگونه انتظار دارید با رویه‌های سطحی و عوام‌فریبانه‌ای مانند توزیع کوپن یا پول نقد بتوان جلوی این بهمنِ فاجعه‌آمیزِ فقرزا و وابستگیِ ذلت‌آور به دنیای خارج را گرفت؟

مومنی اظهارداشت: چطور ممکن است حکومتگران گرامی ما درباره‌ این مسئله که نرخ تمام‌شده‌ پول، یعنی نرخ بهره یا همان ربا، برای تولیدکنندگان ایران طی ۲۵ سال گذشته بین پنج تا ده برابر میانگین جهانی بوده، هیچ دغدغه‌ای نداشته باشند؟ میانگین جهانی اصلا شاخص ایده‌آلی نیست؛ سخن از معدل وضعیت دویست و اندی کشور می‌گوید که بیش از صدوهفتاد‌تای آنها یا مانند ما هستند یا بدتر از ما ! وقتی که قیمت تمام‌شده‌ پول و سلطه‌ ربا در ایران به این حد بیداد می‌کند، چگونه انتظار دارید با رویه‌های سطحی و عوام‌فریبانه‌ای مانند توزیع کوپن یا پول نقد بتوان جلوی این بهمنِ فاجعه‌آمیزِ فقرزا و وابستگیِ ذلت‌آور به دنیای خارج را گرفت؟

با روند کنونی، فقر، بیکاری و ناتوانی تولیدکنندگان هر روز عمیق‌تر می‌شود

رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد با تاکید بر اینکه درس بسیار بزرگی که ما می‌توانیم از مرور تاریخ خود بگیریم این است که اگر ایران با عزت به مردمش تکیه کند و بنیه‌ تولیدی خود را بالا ببرد و البته از تنش‌آفرینی هم اجتناب کند، می‌تواند نجات یابد، در عین حال عنوان کرد: اما با این شرایط، با این روند، کار ما مرتباددشوارتر و دشوارتر خواهد شد. و این دشواری‌ها را می‌توانید از تحولات اندازه‌ جمعیت فقیر و میزان عمق‌یابی فقر در جامعه مشاهده کنید؛ از سقوط توان رقابت و توان مقاومت تولیدکنندگانمان نیز می‌توانید این را در قالب شاخص رابطه‌ مبادله به‌روشنی ببینید. از این نظر، اگر گزارش «سنجش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان» که در سال ۱۴۰۲ منتشر شده را با دقت بخوانید، آنگاه معنای نکته‌ای را که از ژان بودریار برایتان مطرح کرده بودم، بهتر درک می‌کنید. درحالیکه ما با کسری سالانه‌ شش‌صد هزار شغل از ۱۳۹۰ تا کنون روبرو بوده‌ایم و این ما را با نوعی بحران بیکاری ساختاریِ شدت‌یابنده مواجه کرده است، یکی از پدیده‌های این بحران این است که اندازه‌ جمعیتِ سرخورده از یافتن شغل در این دوره به حدود ده میلیون نفر رسیده است.

ده میلیون نفر از یافتن شغل سرخورده شده‌اند و دیگر در جست‌وجوی کار برنمی‌آیند

نرخ بیکاری رسمی ما بیشتر به وسیله‌ای برای «ادخال سرور فی قلوب المؤمنین» تبدیل شده است!

وی با بیان اینکه ده میلیون نفر از یافتن شغل سرخورده شده‌اند و دیگر در جست‌وجوی کار برنمی‌آیند. چون در جست‌وجوی کار برنمی‌آیند، در آمار رسمی بیکاران کشور انعکاسی ندارند، ادامه داد: به این دلیل است که نرخ بیکاری رسمی ما بیشتر به وسیله‌ای برای «ادخال سرور فی قلوب المؤمنین» تبدیل شده است! چون در نرخ بیکاری رسمی اعلام‌شده می‌گویند نرخ بیکاری حدود ۷/۵ درصد است؛ یعنی با لحاظ نرخ طبیعی بیکاری، معنای این ادعا آن است که ما از مرحله‌ی اشتغال کامل هم عبور کرده‌ایم! این در حالی است که داده‌های مربوط به سه دوره‌ سرشماری گذشته نشان می‌دهد نزدیک به دوسوم جمعیت در سنین فعالیت در ایران هیچ نقشی در تولید ملی ندارند. با چنین وضعی شما چگونه انتظار دارید این جامعه دائما با بحران‌های کوچک و بزرگ روبرو نشود؟

آمارسازی درباره نرخ بیکاری، واقعیت تلخ بازار کار ایران را پنهان می‌کند

کاهش شدید تعداد شاغلان در خانوارهای ایرانی زنگ خطر فقر و بحران اشتغال است

رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد به بخشهایی از گزارش‌های تازه‌انتشار یافته‌ رسمی اشاره کرد و گفت: در سال ۱۳۸۳ هر خانوار ایرانی به‌طور متوسط یک‌ونیم نفر شاغل داشت؛ در سال ۱۴۰۳ هر خانوار ایرانی حدود ۹‌دهم نفر شاغل دارد! کاش متخصصان با شرافت بازار کار کمک می‌کردند تا این داده‌ها کمی خرید بک لینک شرح داده شود، تا روشن شود ما در سایه‌ این آدرس‌های غلط، که مثلا می‌گویند نرخ بیکاری رسمی ۷/۵ درصد است، و در سایه‌ گزارش‌هایی که در آن می‌گویند «ما شوک به قیمت‌های کلیدی وارد می‌کنیم تا تورم کاهش یابد» و امثال این حرف‌های مبتذل و پرشمار، چگونه داریم از حیاتی‌ترین و سرنوشت‌سازترین مسائل خود دور می‌شویم.

وی ضمن تاکید بر ضرورت مراجعه به تاریخ، در مقدمه‌ بودجه‌ای که صنیع‌الدوله به مجلس ارائه داد، نشان داده بود که سرانه‌ بودجه‌ دربار ایران در آستانه‌ی مشروطه حدود سی برابر سرانه‌ بودجه‌ی دربار انگلستان بوده است، افزود: در این مقدمه می‌گوید: آنها دارند دنیا را اداره می‌کنند و دربارشان آن‌قدر هزینه دارد، شما دارید چه می‌کنید؟

چسبندگی بودجه‌های نامرتبط با مصالح ملی، نتیجه رفتن به سراغ آدرس غلط شوک‌درمانی است

تاریخ نشان می‌دهد دست‌کاری داده‌ها، سرآغاز سقوط حکومتها بوده است

مومنی گفت: اینکه چسبندگی‌های مشکوک و غیرقابل‌توجیه در برخی بودجه‌هایی که هیچ نسبتی با مصالح ملی ندارد تا این حد شدید است، حکایت از آن دارد که چون ما به سراغ آدرس غلط شوک‌درمانی رفته‌ایم، قادر نبوده‌ایم مسائل اصلی خود را درست ببینیم و درست بشناسیم. مراجعه به تاریخ از این نظر برای ما عبرت‌های بسیار بزرگی به همراه دارد و همیشه حکایت از این می‌کند که هرگاه، چه در دوره‌ قاجار و چه در دوره‌ پهلوی، حکومت‌ها به سمت دست‌کاری داده‌ها رفته‌اند و عدم شفافیت را افزایش داده‌اند، قربانی بلافصل آن خود حکومت‌ها بوده‌اند.

تداوم سیاست‌های تورم‌زا و اشتغال‌زدا، آینده‌ای مبهم و خطرناک برای ایران رقم می‌زند

رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد اظهارداشت: با مراجعه به تاریخ و درک این واقعیت که بدون استثنا در دویست‌وپنجاه سال گذشته، پس‌افتادگی بنیه‌ تولید صنعتی در ایران ریشه‌ اصلی مشروعیت‌سوزی برای حکومت و گسترش و تعمیق فقر برای ملت بوده است، باید این هوشمندی انشاءالله قبل از مرگ سهراب، پدیدار شود. این خطای فاحش که در شرایط کنونی، سیاست‌های پولی، مالی، تجاری، نرخ ارز و صنعتی ما بر ضد تولید فناورانه و به نفع فعالیت‌های غیرمولد سامان یافته‌اند، باید با یک دگرگونی بنیادی روبرو شود. نرم‌افزارهای این دگرگونی در ظرفیت‌های سرمایه‌ی انسانی موجود کشور وجود دارد؛ تنها یک آگاهی، یک اراده و یک سازمان مناسب لازم است تا بتوانیم بر این مشکل غلبه پیدا کنیم. اما اگر قرار باشد همان ریل گذشته، یعنی ریل سیاست‌های تورم‌زا، سیاست‌های اشتغال‌زدا و سیاست‌های بحران‌ساز و بی‌ثبات‌کننده‌ اقتصاد کلان در ایران استمرار داشته باشد، ما چشم‌اندازهایی به‌مراتب مبهم‌تر و خطرناک‌تر را تجربه خواهیم کرد.